حال من

ساخت وبلاگ

مرد ها از یه سنی به بعد بی پناه میشن، بی پناه تر پ. ن. ندارم حال من...
ما را در سایت حال من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ssaanngg بازدید : 68 تاريخ : شنبه 22 بهمن 1401 ساعت: 16:08

گفته بودم که، آفتاب لب بومیم. قصه امسال و ده سال بعد نیست، داستان امروز و فرداست. به همین پاییز، و همین پاییز ها حال من...
ما را در سایت حال من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ssaanngg بازدید : 86 تاريخ : پنجشنبه 29 دی 1401 ساعت: 3:35

عهد با زلف تو بستیم خدا میداند سر مویی نشکستیم خدا میداند پ.ن. خدایی که بمن میخندد حال من...
ما را در سایت حال من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ssaanngg بازدید : 77 تاريخ : پنجشنبه 29 دی 1401 ساعت: 3:35

روزگارم روی خط مستقیم، تند و بی پروا سپری می‌شود. کسی چه میداند برای فردا و فردا ها چه چیزی مهیا شده است. 

از فرط خستگی ذهنی زود رنج و کم طاقت شده ام. از بس فرار کرده ام پاهای دلم درد گرفته و پوستش نازک شده است. مناظر قراری برای برقراری مقرری روحم نشسته ام. برای روزی که نمی آید. 

به آینده خوش بینم اما خسته تر از آنکه بتوانم زندگی اش کنم. 

پ. ن. بماند تا درس عبرتی باشد

حال من...
ما را در سایت حال من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ssaanngg بازدید : 71 تاريخ : سه شنبه 14 تير 1401 ساعت: 1:23

قبلا بی حوصله، تنها، عاشق و دلگرفته بودم، الان هم همینطور، بعدها هم همینه.

من آدم تکرارم، آدم روزهای گذشته، و روزهای نیامده

در تلاش برای آنچه که دوست دارم و بعد خسته شدن از چیزی که بهش رسیدم.

عاشق رفتنم، اما آدمش نیستم.

عاشق استراحتم، اما اهلش نیستم.

پ.ن. امروز قلبم کنده شد..

حال من...
ما را در سایت حال من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ssaanngg بازدید : 87 تاريخ : سه شنبه 14 تير 1401 ساعت: 1:23

تولد جمشید آبانه، خب معلومه خوشش می آد. راه می ره می گه دنیا یعنی محاسن پاییز. می گم خب چارتا مثال بزن از این محاسن. می گه دلبر لباس قشنگا رو از تو گنجه در می آره، پایین کمی لخت، بالا کت و کلفت، آدم حض می کنه! می گم اولن چشت رو در می آرما، دومن این که نصفش معایبه! حیف تابستون نبود همه ش لخت؟یه چای می ریزه میذاره جلومون می گه حالا دلبر هیچی، شبا رو چی می گی؟ مگه تو خودت عاشق شبا نیستی؟ پاییز همه ش شب دیگه؟ نصف روز غروبه. می گم آقا ما دو ساعت شب بسه مونه! زیادم هست. می خوایم زودتر بیدار شیم تموم شه! یه چراغی می ذاریم اون گوشه، تاریک روشن می شینیم ستاره می شیم، می ریم تا سحر چه زاید باز. می گه چای از دهن افتاد.جمشید اگه پاییز اینقدی که تو می گی خوبه، چرا ما هر سال روز اول پاییز دلمون خالی می شه؟ همه به این زرد نارنجی نیگاه می کنن، حال شون جا می آد، چرا ما بلد نیستیم؟ چرا همه رفته بودن شون رو می ذارن واسه پاییز؟ چرا پاییز هیشکی بر نمی گرده؟ جمشید یه سیبیله نازک داره، سفید شده، خیلی ساله این جاست! همه ی پاییزای آسایشگاه رو دیده. می گه این درخت بزرگ نا نداره، وگرنه بهت می گفتم پادشاه فصلا یعنی چی؟می گم جمشید یادته هشت ده سال پیشا یه زن و شوهر اتاق بغلیه رو؟ یارو سبیل از بنا گوش در رفته و رو می گم. واسه خودش هیبتی داشت قدیما، خوب بهم چسبیده بودن. آبان بود یا آذر ماه آخر پاییز، که مدیریت قدیمی در رو با لغد شکست رفت تو، دید دست هم رو گرفتن تیکه و پاره رفتن که رفتن. پاییز نبود؟ یه قلپ چای می خوره می گه آره یادمه!جمشید اون یارو که ته راه رو می نشست، سرش رو می کرد تو بشر چی؟ همین وقتا بود دیگه، بهش می گفتیم داداش حیف تو نیست؟ برو دنبال کار آبرومند. یه کلمه هم حرف نمی زد، هی فقط یواش می گ حال من...ادامه مطلب
ما را در سایت حال من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ssaanngg بازدید : 69 تاريخ : سه شنبه 14 تير 1401 ساعت: 1:23

امشب احساس میکنم که باید خدایی داشته باشم، خدایی که به آرزوهایم بخندد، و من بی خیال آرزوها، آرامش را از چشمانش بدزدم.باید خدایی داشته باشم که به روزگارم بخندد در گوشم نجوا کند: گفته بودم کهباید خدایی حال من...ادامه مطلب
ما را در سایت حال من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ssaanngg بازدید : 119 تاريخ : پنجشنبه 21 فروردين 1399 ساعت: 1:31

این عقده ها روزی میترکه، این دیوانگی روزی برملا میشه، این کچل‌ روزی رسوا میشه

آن روز وای به حال من، وای بحال روزگار، وای بحال آسمان 

حال من...
ما را در سایت حال من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ssaanngg بازدید : 110 تاريخ : پنجشنبه 21 فروردين 1399 ساعت: 1:31

پا به پای آفتاب شب میشوم، شب میشوم تا تمام ستاره ها برایم بخوانند، تا ماه بچرخد در آسمان، و تا باد و باران آواز بخوانند برای زمین، پابه پای آفتاب شب میشوم، شب میشوم تا تمام غصه هایم آب شود،تمام دلتنگی حال من...ادامه مطلب
ما را در سایت حال من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ssaanngg بازدید : 103 تاريخ : پنجشنبه 21 فروردين 1399 ساعت: 1:31

شب چرا میکشد مرا؟

چرا نمیکشد مرا؟

عمر، همه لحظه وداعست

 

پ.ن. اگر خدایی وجود داشت هر لحظه من رو در آغوش میکشید، آنچنان که من فرحان رو

حال من...
ما را در سایت حال من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ssaanngg بازدید : 100 تاريخ : پنجشنبه 21 فروردين 1399 ساعت: 1:31